In Memory of Friends

سلام به تمامی دوستان

امیدواریم که تا این لحظه بسیاری از قله های موفقیت را فتح کرده باشید. این وب در حقیقت محلی برای پیـوند دوباره دانشــجویان زبــان٬ ورودی ۸۱ رودهــن٬می باشد. البته قابل ذکر است که در سال ۸۵ آقای نانکلی عزیز وب لاگی را در جهت تبادل نظر و ارتباط بیشتر برای بچه های این ورودی راه اندازی نمودند که متاسفانه به دلایلی در طول این مدت حضور بچه ها در این وب بسیار کم رنگ بوده بطوریکه حتی در دو سه سال گذشته بجز چند نظر٬دیگر خبری نه از پست نه از حضور بچه ها بوده و به صورت سوت و کور درآمده است. البته راه اندازی این وب در زمانی روی داد که اکثر بچه ها فارغ التحصیل شده بودند یا تعدادی معدودی از آنها ترم آخر را سپری می کردند(البته برخی از بچه ها این طومار افلاطونی را چند ترم بیشتر کش آوردند ) و بدرستی در این خصوص اطلاع رسانی نشده و اگر هم شده بودند متاسفانه گرفتاریهای روزمره زندگی به حدی آنها را گریبانگیر کرده است که حتی فکر کردن به چنین موضوعاتی از حیطه اندیشه شان خارج شده است. این پست برای شروع می باشد و انتظار می رود که دوستان پس از اطلاع رسانی در این وب حضور یافته و به تمامی بچه های دیگر اطلاع رسانی نموده تا بتوان از اوضاع و احوال یکدیگر٬ از شکستها و موفقیت های یکدیگر صحبت کرد. شاید دوباره نتوان بصورت حضوری در کنار یکدیگر حتی برای چند ساعت جمع شد اما می توان در این دنیا سایبری برای چند لحظه یادآور خاطرات چه خوب چه بد شد. بقول آقای دکتر ساداتی یادمون نره که ما روزی توی یک دانشگاه و گاهی در یک کلاس درس خوندیم و قشنگترین روزهامون تو رودهن داشتیم. پس خاطراتش رو زنده نگه داریم٬ دوری راهش٬ کلاسهای درسش٬ روزهای امتحانش٬ اساتیدش٬ سردی هوا٬ دوستان و خاطرات خوبش. 

درباره راه اندازی این محفل این مطلب ادا شود که برخی از دوستان که با یکدیگر گفتگو داشته و از احوال بچه های دیگر جویایی حال شده بودند٬ بیان داشته اند که ای کاش کسی بانی شود تا دوباره بچه ها را برای حتی زمانی کوتاه در کنار یکدیگر جمع کند. بعد از صحبت با چند تن از دوستان تصمیم به راه اندازی دوباره این وب شدیم(البته با اجازه دیگر عزیزان و پیشکسوتان) که شاید تجدید خاطرات شده و گفتگو در احوال یکدیگر شوقی برای عزیزان بهمراه داشته باشد و ملال خاطر را برای مدت زمانی کوتاه از صفحه ذهن مرتفع سازد. 

در انتها جا دارد از تمامی بچه هایی که گه گاهی در این خصوص یادآوری می کردند تشکر نموده و انتظار می رود دوستان با حضور به این وب و درج نظر٬ آماری از حضورشان در اینجا درج گردد و از تمامی دوستانی که به این وب سر زده انتظار می رود که دیگر عزیزان هم دوره را که به آنها دسترسی دارند مطلع سازند تا شاید این دوری فیزیکی دلیلی بر این نشده باشد که از اذهان یکدیگر دور شده باشیم. منتظر نظرات شما دوستان.   

 

 

 

 

  

 

نظرات 18 + ارسال نظر
حسین شعله پر سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:55 ب.ظ

واقعاً یادش بخیر، کلاس 90 نفری گرامر 1 استاد عباس فر، بد اخلاقی های آقای نصرتی نیا و ....

سلام

حسین جان با تشکر از حضورتون.امیدوارم مداوم باشد.

حسین شعله پر سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ب.ظ

دوست عزیز، لطفاً خودتو معرفی کن

حسین جان چشم. در اسرع وقت حتماْ. بنا به نظر دوستان چند پست دیگر.

رضا سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ

این یک ایده بسیار خوب بود از طرف یکی از دوستان.تجدید خاطرات آن سالها بسیار جالب است.

سلام

به به آقای رضا محمدی. چه خبر. با طومار افلاطونی چکار کردید؟ حالا چکاره اید؟ خوشحال شدیم.

علی محمدی ناصح سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 ب.ظ

سلام. شما؟
خدا پویا سینه سپهر رو هم بیامرزه. روحش شاد

سلام

چطوری آقای محمدی.خدا پویا را بیامرزه.واقعاْ جاش بین بچه ها خالی.البته بعد از جشن فارغ التحصیلی یکی از خانم های دانشگاه بنام سولماز محققی که از هم ورودیها بود در اثر تصادف فوت کردند.خدا رحمتش کنه. علی جان چشم حتماْ می گیم که چه کسانی هستیم. شاد باشید.

محسن عسگری موحد سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:38 ب.ظ

سلام

به به چه وب لاگ خوبی. امیدوارم ادامه داشته باشد دوستان خوبم.
منتظر نظرات بقیه دوستانم هستم و هر روز سر می زنم.

سلام
به به محسن جان. از سوئد چه خبر؟هنوز اونجایی.؟بابا توهم وایکینگ شدی. خیلی خوشحال شدیم سر زدی. حتماْ از خودت و از اونجا تعریف کن.
منتظریم

احسان عاصی سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:45 ب.ظ

سلام

با سپاس.

سلام
به به آقای عصیانگر ببخشید عاصی.یاد بحثهایی که در سر کلاس اساتید داشتید بخیر.
امیدوارم که دوباره سر بزنید.

نیما معمار سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:56 ب.ظ

سلام خیلی خوشحالم که میبینم کسی بانی شده تا دوباره همه دور هم جمع بشن انشاء الله این تبدیل به ملاقات حضوری بشه

سلام

نیما جان لطف کردی سر زدی. امیدواریم که چنین اتفاقی رخ بدهد. منتظر نظرات دوستان دیگر هم هستیم. با تشکراز حسن نظرت.

شیوا بختیاری سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:22 ب.ظ

سلام
امیدوارم در هدفتان موفق باشید.

سلام

به به ایندفعه نظر٬ نظر خانم های محترم است. ما هم امیدواریم که این هدف به نتیجه برسد. البته با یاری و حضور شما دوستان گرامی و عزیز. شاد باشید.

مجید حق دوست &فرنوش فولادپور سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:12 ب.ظ

سلام خیلی خوشحال شدیم که می تونیم دوباره اینجا جمع بشیم
یادش بخیر چه روزهایی داشتیم

سلام

آقا مجید و فرنوش خانم خیلی لطف کردید که سر زدید. امیدوارم که بتوانیم محفلی دوستانه دوباره در کنار یکدیگر داشته باشیم. منتظر حضور شما هستیم.

مهرداد مالکی سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:20 ب.ظ

سلام مرسی از اینکه باعث شدی لا اقل بچه ها اینجوری با هم ارتباط برقرار کنن.و یه سلام گرم هم به همه بچه هایی که کامنت گذاشتن. امیدوارم بازم بتونیم همدیگرو ببینیم.

سلام

مهرداد جان از اینکه خوشحال شدید بسیار خرسندیم. امیدوارم که بچه دست به دست هم حضور پررنگی داشته باشند.

مجید حق دوست &فرنوش فولادپور سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ب.ظ

سلام به همه دوستان من هم به یاد اولین کلاس گرامر استاد عباسی فر افتادم .امیدوارم با این وسیله بتونیم یک بار دیگه دور هم جمع بشیم و از احوالات هم با خبر بشیم

واقعاْ عجب کلاسی بود. یادش بخیر یاسر سیف بدون فکر گفت هامبولیشن و کلاس ترکید.

مرتضی طلوع چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ق.ظ

با سلام خدمت دوستان عزیز .در خدمت دوستان گرامی هستم .به امید دیدار

سلام

مرتضی جان خدمت از ماست. امیدوارم که همگی همتی کنند تا دور هم جمع بشیم. ما هم تمام سعی و تلاشمان را می کنیم.

حسین شعله پر چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 ب.ظ

بچه ها، یادتونه هروقت علفای جاده کوتاه بود قورمه سبزی داشتیم؟؟؟

نیما معمار چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:30 ب.ظ

آخ آخ یاد استاد صارمی بخییییییییییییییر برا خودش عالمی بود

سلام

ایول عجب موردی گفتی.بنده خدا خیلی مورد محبت بچه ها واقع می شد.مخصوصا کلاس اصول و روش ترجمه!

مهرداد مالکی چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:04 ب.ظ

سلام به همه بچه ها
منو یاد قورمه سبزی های دانشگاه و استاد صارمی انداختید...حالا پس بد نیست یادیم از حاجی تقی و پیچوندناش و شیوا عرفانیو کلاس گذاشتناش بکنیم . راستی کسی از علی گیدورا خبر داره؟

سلام

مهرداد جان یادت رفت از شوهر شیوا٬ آقای فائض بگی که همگی از دستش فراری بودن. از گیدروا تا اینجا خبر داریم که تو بانک کار می کنه و پارسال هم ازدواج نموده اند...........

حسین شعله پر پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:49 ب.ظ

یاد نصیحت کردنای نصرتی نیا هم بخیر:
اینجا کمبریج نیست، هاروارد هم نیست. کمبود داریم، حق با شماست ولی بیخود میکنین شکایت کنین، همینه که هست........

سمانه نویسی جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ

سلام...
توی فصل خواب طبیعت بیدارشدن خاطره ها زیباترین حادثه است.
امیدوارم همیشه ذهنتون مملو از یادهای شاد ودلچسب باشه...

علی حیدری یکتا چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:26 ق.ظ

کاش میشد همچو آواز خوش یک "دوره گرد" زندگی را بار دیگر ، دوره کرد.
سلام به همه بچه هایی که بانی این کار زیبا هستند. واقعا که بی نظیره. مرسی از همه
انگار که همه از خواب زمستونی بیدار شدیم. با دیدن اسم بچه ها در کامنتهاشون تمام خاطرات زنده میشن. یادش بخیر
به قول نیمای عزیز امیدواریم که این خاطرات رو حضوری ورق بزنیم.
تا بعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد